ای غریتت شبیه غریبی فاطمه چشمی که دیده صورت نیلی فاطمه
ای آفتاب سرخ مدینه مزار تو هفت آسمان صدف شده بهر نگار تو
ای همجوار گنبد سبز و نگین شهر چون مأمن زمرد ناب زمین شهر
آن سو که کوه دست محبت گشوده است غار حراست ، زائر حق را ستوده است
گفتی که عشق لیلی ات اینجا کشانده ات این خانه ،خانه ی خودش است او رسانده ات
او زا بخوان که سهل اجابت کند تو را رویت به خاک کرده که شاهت کند تو را
"همره"