سلام آقاجان...

چه حال و هوایی داشت وقتی روبه روی ضریحت مینشستم و درد دل هایم را برایت

زمزمه میکردم...

اجب روزهای خوبی....

چه حال خوبی...

دور از گناه...

دور از شهر

دور از مردم آشنا...

فقط تو...

فقط و فقط ...تو

آقا...........این فاصله ها ست که جانم را به لبم رسانده

قرار نبود اینقدر طولانی اش کنی...

گفته بودم بدون تو نمیتوانم

یعنی میشود دوباره صدایم کنی...

از سفره ی وسیع بخشندگی تو که چیزی کم نمیشود با یک برات کربلا...

امید من هم همین است...

نا امیدم نکن