تو صدایمان میکنی جوابت را نمیدهیم ...

کنارمان میایی از تو دور میشویم...

ولی باز تو مارا به حال خودمان وا نمیگذاری...

ولی باز مهربان تر از هر روز به ما نگاه میکنی

و دست و دلباز تر از همیشه سفره ی بی کرانت را رو به روی وجود قدر نشناسمان پهن میکنی...

لحظاتی که غمگین هستیم وناشکری میکنیم...ناسزایت میگوییم...توباز...

با محبت ارام کنارمان میایی مارا قانع میکنی واراممان میکنی...

چه قدر معرفت داری با معرفت...

کدام رفیقی ناسزای رفیقش را میشنود و نشنیده میگیرد؟

کدام رفیقی از این که روزی سه بار رفیقش را صدا بزند و جوابی نشنود ناراحت نمیشود؟

تو امروز غریبی در زمین...هم تو غریبی و هم پیام اوران رحمتت...

همه میدانیم اگر چشم به هم  بزنی کوه کاه میشود و دنیا وارونه،

ولی باز کار هایی میکنیم که تو را دلشکسته میکند...

ولی باز ،محبت میکنی و میبخشی...

چه قدر معرفت داری با معرفت...