میگــــــوید:

(سرفه اش نگذاشت که بگوید....)

ولی گفت:

عاشق که باشی تو امان سرفه ها را میبُری....

از فشار سرفه....اشک در چشمانش حلقه زده بود....

میگفت:

(این هم رفیق همیشگی ماست دیگر....گاهی بی وفایی میکند و اشکم رادر می اورد...!!!)

آنقدر صمیمی و مهربان صحبت میکرد که گاهی یادم میرفت...غریبه است...!

عمو صدایش میکردم....

من دوستش داشتم....باهمه ی درد هایش دوستش داشتم......

راست میگویند آدم با خدا مهرش در دل همه جا میگیرد....

حالا هم دوستش دارم...

مانند پدرم .....و با تمام یادگاری هایی که از خودش به جا گذاشته است....

کپسول اکسیژن....عکس های توی آلبوم....و....

جاش خیلی خالیه....

جای همه شهدا خالیه....

بیاین امشب به شهدا التماس کنیم که....برای شادی روح ما...حمدو سوره ای بخوننن

که اونا زنده اند و ما مرده....

گمان نکنید انها یی که در راه خدا کشته شده اند مرده اند...بلکه آنان زنده اند و نزد پروردگارشان روزی میخورند....

والتماس دعا برای شهدای خودمون:

 شهیدمحــسن شمس (عموی عزیزم)

شهید علی خلقتی (دایی عزیزم)

و شهید مفقود الاثر محمود خلقتی( دایی گلم)

التماس دعا دوستای گلم

یامهدی